اس ام اس عاشقونه1
بازدید: 915
کنارت انتظارت تا سحر گاه ، شبی همپای پیچک ها نشستم
تو از راه آمدی با ناز و آنوقت ، تمنای مرا دیدی و رفتی . . .
—————————————-
عشق و علاقه در وجود همه انسانها به یک اندازه است
ولی در همه انسانها مسیری متفاوت دارد . . .
—————————————-
من به تنهائی یک چلچله در کنج قفس / بند بند وجودم همه در حسرت یک پروازند
من به پرواز نمی اندیشم / به تو می اندیشم که تو زیباتر از اندیشه یک پروازی . . .
—————————————-
خدایا به من کمک کن تا باورهایم را در جهت عقل و خرد خویش سوق دهم
و هر باور بی اساس را سرمشق زندگی خویش قرار ندهم . . .
—————————————
خواهم تو را مهمان کنم در گوشه ای از قلب خویش / آیا قبولش میکنی این کلبه ویرانه را ؟
—————————————-
شمع میسوزد و پروانه به دورش نگران / ما که میسوزیم و پروانه نداریم چه کنیم . . .
—————————————-
همه صورت خود را به خدا خواهم کرد / از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد
تا که جان دارم و بر سینه نفس میآید / بر تو و عشق تو ای دوست 5487 وفا خواهم کرد . . .
—————————————-
آنقدر زیر لبم نام تو را زمزمه کردم / که لبم سوخت ولی نام تو را توبه نکردم . . .
—————————————-
همیشه یادمان باشد که زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست
و قدم هایمان باید طوری باشد که حتی دانه کشی در زیر پایمان له نشود . . .
—————————————-
دل هیچ کس نمیسوزد برای حال غمناکم / مگر سوزد همان شمعی که میسوزد سر خاکم . . .
—————————————-
گل اگر خشم شود ساقه آن میماند / دوست اگر دور شود خاطره اش میماند . . .
—————————————-
هرکه در سینه دلی داشت به دلدار فروخت / دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز . . .
—————————————-
تو را خواهم وگرنه یار کم نیست / گلی خواهم وگرنه خار کم نیست
گلی خواهم که در سایه اش بشینم / وگرنه سایه دیوار کم نیست . . .
—————————————-
به حساب جاری قلب طلائی شما یکصد میلیون عرض ادب واریز کردم !
شما میتوانید با مهر کارتتان هر قدر لازم داشتید برداشت نمائید !!
—————————————-
دل من عاشقت شد اگه میشه باورش کن / یا اگه نخواستی باشه یه جوری دست به سرش کن
یه جوری که نشکنه دل بتونه بگذره از تو / یاد خنده هات بیفته ، ننویسه یکسره از تو . . .
—————————————-
من به جرم با وفائی این چنین تنها شدم / جون ندارم همدمی بازیچه و تنها شدم . . .
—————————————-
بهت نمیگم دلمی چون پر از غمه / نمیگم گلمی چون عمرش کمه
نمیگم چشممی چون عمرش کمه ، میگم خودتی چون بهترینی . . .
—————————————-
چه کردی با دل من نازنینم ، که هر تا سحر اندوهگینم
مرا دعوت بکن در باغ چشمت ، که از باغ تو لبخندی بچینم . . .
—————————————-
اگه آفتاب میسوزونه بی خیال آخه تو سایه بونی
اگه آدم ها وفا ندارند بی خیال آخه تو مهربونی
اگه من واست میمیرم بی خیال ، آخه تو لایق تر از اونی که میدونی . .
********************************************************
ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی
دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!
دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشکتمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
یا نمی داد به تو این همه زیبایی را
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد(just 4 u) !
********************************************************
دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد
ندانستم تو ای ظالم دلی آهن ربا داری
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من؟
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من!
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من!
اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان
ابر را بوسید ام تا بوسه بارانت کند
ابر را بوسید ام تا بوسه بارانت کند
نگاهی کردی و از خود نگرانم کردی
نگران ،پیش نگاه دگرانم کردی
من نظر باز نبودم،تو به یک چشم زدن
در چراگاه نظر، چشم چرانم کردی
یک روز رسد غمی به اندازه ی کوه
یک روز رسد نشاط اندازه ی دشت
افسانه ی زندگی چنین است عزیز
در سایه ی کوه باید از دشت گذشت!
عشق تو همچون افقی بی انتهاست
قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست
زندگی با آرزو ها روبروست
با تو بودن از برایم آرزوست
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه ی تشنه بهباران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایانبرسیم
سال ها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم؟ شورم؟ شرارم؟ چیستم؟
دیدمش امروز و دانستم کنون
او به جز من ، من به جز او نیستم
شب های دراز بی عبادت، چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم
نمیدانم که دانستى دلیل گریه هایم را
نمیدانم که حس کردى حضورت درسکوتم را
ومیدانم که میدانى زعاشق بودنت مستم
وجودساده ات بوده که من اینگونه دل بستم
نمی خواهم بجز من دوست دار دیگری باشی
نمی خواهم برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی
نمی خواهم صفای خنده ات را دیگری بیند
نمی خواهم کسی نامش به لبهای تو بنشیند
نمی خواهم به غیرازمن بگیرد دست تودستی
نمی خواهم کسی یارت شود در راه این هست
نمی خواهم برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی
نمی خواهم صفای خنده ات را دیگری بیند
نمی خواهم کسی نامش به لبهای تو بنشیند
نمی خواهم به غیرازمن بگیرد دست تودستی
نمی خواهم کسی یارت شود در راه این هست
********************************************************
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را
میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
هر کجا محرم شدیچشم خیانت بازدار
چه بسا محرم که با یک نقطه مجرممی شود
چه بسا محرم که با یک نقطه مجرممی شود
دل به دلدارانسپردن کارهر دلدار نیست
من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست!
در مکتب ما رسم فراموشی نیست
در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست
مهر تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرم خیال خاموشی نیست
جز من اگرت عاشق وشیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو...!
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو...!
منم آن شعله آتشکه از هر شمع برخیزم
تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم
درون قلب منفرمانروایی کن
که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...
من عاشق آن دیدهچشمان سیاهم
بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم
گر مستی چشمان سیاه تو گناهاست
من طالب آن مستی و خواهان گناهم...
بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم
گر مستی چشمان سیاه تو گناهاست
من طالب آن مستی و خواهان گناهم...
مگذار گذاشت در دلتگم بشود
مجذوب طلسم سیب و گندم بشود
مگذار که زندگی به این شیرینی
قربانی یکسوء تفاهم بشود
مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است
یا لاله اگر به هر دلیلی سرخاست
شرح دل ما حیف است که پنهان باشد
این صورت ما به ضرب سیلی سرخاست...
مجذوب طلسم سیب و گندم بشود
مگذار که زندگی به این شیرینی
قربانی یکسوء تفاهم بشود
مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است
یا لاله اگر به هر دلیلی سرخاست
شرح دل ما حیف است که پنهان باشد
این صورت ما به ضرب سیلی سرخاست...
این مطلب در تاریخ: ساعت: منتشر شده است